شب عید و یار از من چعندر پخته می خواهد
به قول مادر،با اینکه هوا نفس کشیده خب برف می باره شیشه بخار کرده عکس می کشم همسایه رامی بینم که کارگرش کار می کند چند روز پیش گفته بودکه کارگرخوبی ست آشناس،خوب کار می کند مادر گفت: از صبح تا شب چقدر می شه ؟ گفته بود: ساعتی 7000 می گیره!! پیش خودم گفتم خوبه به شوخی گفتم: کارگر نمیخای من هستم. مادر بد نگاهم می کند که آبروش برده ام گفتم کاره خیلی هم آبرو مندانه هست الان دوستم که این همه درس خوانده از شاگرداش کمتر میگیره .
پی نوشت(1):درسته مادرم گفت کارشون فصلی هست مردم سالی یک بار خونه تکونی دارند ولی امیدوارم دستمزد همه کارگرها خوب باشه.
پی نوشت(2): چند روز پیش رفتم بود خرید شلوغ بود مغازها ولی نه، آدمهافقط از پشت ویترین نگاه میکردند داشتم فکر میکردم کارگری که به قول همسایه ما اینقدر پول میگیره چرا نمیاد خرید کنه ؟حتما وقت نداره سرش شلوغه یا همسایه ما.... خلاصه دوست دارم این روزها برم بیرون مردم رو نگاه کنم
مشیانه نامی است که در اوستا به درگذشتنی و فناپذیر معنا شده است.مشیه و مشیانه چهل سال پس از مرگ کیومرس در مهر روز شکل گرفتند و قامت انسانی یافتند و از آنان یک جفت هفت جفت دختر وپسر متولدشد .یکی از آن هفت جفت موسوم بوده به سیامک و همسرش موسوم به سناک و الی آخر...