کار سخت
خیلی وقت بود به کتابفروشی محل نرفته بود روزهایی که تهرانم با حسرت به میدان انقلاب نگاه میکنم چون یا خسته م یا دیرم شده از شما چه پنهان ٬ تصمیم گرفتم تا کتابی که خریدم نخوندم کتابی نخرم همین جوری چند کتاب دست نخورده دارم خلاصه دیدن یکی از دوستان باعث شد برم کتابفروشی محل٬ سر بزنم .حرف از این و رو اون ور شد صحبت از یکی بچه ها شد گفتم : خوش به حالش کتاب خوب میخونه بزنم به تخته ماشاا... با اینکه از من کارش بیشتره ولی کتاب خوندش بیشتره . دوستم گفت : چون توی خونه کسی کمک داره من هم داشتم ... گفتم : نه والا.. گفت : پولشو داره بخره تو پولش رو به من بده من بیشتر از اون کتاب میخونم . خواستم بگم این طور نیست که نشد آدم گاهی اوقات برای اینکه دل کسی رو نرنجونه باید سکوت کنه ولی باور کنید آدم به کاری علاقه داشته باشه نه به پول نه به وقتش نگاه می کنه . شاید صرفه جویی کنه ولی کارش رو بخواد انجام میده .
برای اولین بار با این دوستم که بودم بیشتر گوش دادم تا حرف زدم کار سختی بود .
مشیانه نامی است که در اوستا به درگذشتنی و فناپذیر معنا شده است.مشیه و مشیانه چهل سال پس از مرگ کیومرس در مهر روز شکل گرفتند و قامت انسانی یافتند و از آنان یک جفت هفت جفت دختر وپسر متولدشد .یکی از آن هفت جفت موسوم بوده به سیامک و همسرش موسوم به سناک و الی آخر...