سوزه های داستان
هر وقت داستان می نویسم سوژه رو از اطرافیان میگیرم نه من، همه دوستانم همین داستانهایشان این طورمی نویسند . به نظر من همه سوژه ها همین طور شروع میشود داستان از جایی شروع شد که همه به من انتقاد کردند که چرا غمگین می نویسی؟ من گفتم : چشم. یک طرح داستان نوشتم چه حالت ظنز داره البته هنوز طرحه، شاید داستان نشه. توبه کار شدم براش خوندم دعوا میکنه که چرا فامیل رو سوژه کردی ؟ هر چی قسم آیه من منظورم این نبوده بعد نصفش تخیل منه بعد این طرحه فرق میکنه گوشش بدهکار نیست که نیست. اصلا توبه کردم همون سمت قبر و مرده کشی و غم می نویسم خیلی هم خوبه ولی پس فردا نگی فلانی همش توی قبر و مرده کشی داستان می نویسه
+ نوشته شده در جمعه نهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 18:47 توسط انسیه پوستی
|
مشیانه نامی است که در اوستا به درگذشتنی و فناپذیر معنا شده است.مشیه و مشیانه چهل سال پس از مرگ کیومرس در مهر روز شکل گرفتند و قامت انسانی یافتند و از آنان یک جفت هفت جفت دختر وپسر متولدشد .یکی از آن هفت جفت موسوم بوده به سیامک و همسرش موسوم به سناک و الی آخر...